Wonder Club world wonders pyramid logo
×

Reviews for A Doll's House

 A Doll's House magazine reviews

The average rating for A Doll's House based on 2 reviews is 4.5 stars.has a rating of 4.5 stars

Review # 1 was written on 2012-10-30 00:00:00
1995was given a rating of 4 stars David Baird
Et Dukkehjem = A Doll's House and Other Plays, Henrik Ibsen A Doll's House is a three-act play written by Norway's Henrik Ibsen. It premiered at the Royal Theatre in Copenhagen, Denmark, on 21 December 1879, having been published earlier that month. The play is set in a Norwegian town circa 1879. The play is significant for the way it deals with the fate of a married woman, who at the time in Norway lacked reasonable opportunities for self-fulfillment in a male-dominated world. Ghosts (Gengangere) was written in 1881 and first staged in 1882 in Chicago, Illinois, in a production by a Danish company on tour. Like many of Ibsen's plays, Ghosts is a scathing commentary on 19th-century morality. Because of its subject matter, which includes religion, venereal disease, incest, and euthanasia, it immediately generated strong controversy and negative criticism. Since then the play has fared better, and is considered a "great play" that historically holds a position of "immense importance". Theater critic Maurice Valency wrote in 1963, "From the standpoint of modern tragedy Ghosts strikes off in a new direction.... Regular tragedy dealt mainly with the unhappy consequences of breaking the moral code. Ghosts, on the contrary, deals with the consequences of not breaking it." تاریخ نخستین خوانش: روز هفدهم ماه آگوست سال 1976میلادی عنوان: خانه عروسک و اشباح؛ نویسنده: هنریک ایبسن؛ مترجم: مهدی فروغ؛ تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1339، در 289ص، موضوع دو نمایشنامه از نویسندگان نروژی - سده 19م عنوان: خانه ی عروسک؛ نویسنده: هنریک ایبسن؛ مترجم: اصغر رستگار؛ چاپ: گلدیس؛ چاپ اول: سال 1378؛ در 139صفحه؛ خانه عروسک یا «عروسکخانه»؛ داستان بیرون آمدن از توهم، و طغیان زنی به نام «نورا» را، باز می‌گوید؛ شخصیتها: «نورا - همسر توروالد هلمر»؛ «توروالد هلمر - همسر نورا»؛ «کروگستاد - وکیلی از آشنایان توروالد»؛ «خانم لینده - دوست دوران کودکی نورا»؛ «دکتر رانک - دوست نزدیک توروالد»؛ «باب، امی و ایوار - سه فرزنده خانواده هلمر»؛ «آن ماری - خدمتکار خانواده هلمر»؛ و «پدر نورا» که مرده است داستان در «کریستیانیا» و در طی سه روز از ایام هفته ی میلاد مسیح، روی می‌دهد؛ «توروالد هلمر» حقوقدانی خودبین ولی با وجدان است، به تازگی در بانک ترفیع رتبه پیدا کرده، و همسرش «نورا» که زنی زیبا، مو بور، و ظاهراً نادان، و بوالهوس است، احساس می‌کند، که آنها می‌توانند در جشن کریسمس، کمی ولخرجی کنند؛ «هلمر» که با «نورا» همچون بچه‌ ها رفتار می‌کند، و او را «جوجه کاکلی» می‌نامد، به وی هشدار میدهد، که بیشتر مواظب باشد، چون همیشه پول، در پنجه‌ های او آسان خرج می‌شود، ولی «نورا» مدام تقاضای پول بیشتری می‌کند؛ «خانم لیندن» یکی از دوستان بیوه و پیر «نورا»، به او می‌گوید: خبر ترفیع شوهر او را شنیده، و از «نورا» می‌خواهد که کاری در بانک شوهرش برای وی پیدا کند؛ «هلمر» در نخستین سال ازدواجشان، بسیار مریض و علیل بوده، و برای نجات زندگی خویش، باید مسافرتی به «ایتالیا» می‌کرد؛ «نورا» پول لازم را قرض کرد، ولی به «هلمر» گفت که ارث کمی از پدرش به ارث برده است؛ او ترتیبی داد تا نزول قرضش را، از بابت کرایه ی لباس‌ها و گاهی با یافتن کارهای پنهان از شوهرش، بپردازد قرض تقریباً ادا شده است؛ «هلمر» موافقت می‌کند، که کار شخصی به نام «نیلز کروگستاد» را، که حقوقدان مرموزی ست، و محکوم به جعل اسناد شده، به خانم «لیندن» دوست «نورا» تفویض نماید؛ ولی «کروگستاد» همان مردی ست که «نورا» از او پول قرض کرده بود، و او «نورا» را تهدید می‌کند، که اگر کارش را از دست بدهد، موضوع قرض را برای شوهر «نورا» فاش خواهد نمود؛ او همچنین متوجه می‌شود، پدر «نورا» که قرار بود پای سند قرض را امضاء کند، در آن زمان مرده بوده است؛ «نورا» سرانجام تصدیق می‌کند، که امضای پدرش را جعل کرده، و سعی می‌نماید شوهر را متقاعد نماید، که «کروگستاد» را که سعی دارد، اعتبار خود را در اجتماع به دست آورد، در شغل خود نگه دارد؛ ولی «هلمر» می‌گوید که «کروگستاد» یک کلاش جاعل است، و به جایگزینی او اصرار می‌ورزد خانم لیندن، که از دوستان قدیمی «کروگستاد» یشمار می‌آید، قول می‌دهد ،که از طرف «نورا» از او خواهش و تمنا کند، ولی درمییابد، که او از شهر بیرون رفته است؛ «کروگستاد» نامه‌ ای به «هلمر» مینویسد، و تمام ماجرا را تعریف می‌کند؛ به این ترتیب «نورا» کاملاً مأیوس می‌شود؛ او نامه را در جعبه نامه‌ ها می‌یابد، اما نمی‌تواند به نحوی آن را از بین ببرد، چون کلید جعبه پیش همسر است؛ هر کار که ممکن است می‌کند تا مانع از خواندن آن نامه، توسط شوهرش شود؛ آنها به یک مجلس بالماسکه در آپارتمان بالایی می‌روند؛ در آن جشن یکی از دوستانشان، دکتر «رانک» نیز با آنهاست؛ دکتر می‌داند که در حال مرگ است، و لذا نومیدانه سودای عشق «نورا» را در سر می‌پروراند؛ نورا لباسی ایتالیایی می‌پوشد، و «تارانتلا» می‌رقصد و سعی دارد صورت ظاهر را حفظ کند، تا ناراحتی‌ اش هویدا نگردد؛ «نورا» در حالتی از یأس و نومیدی، تصمیم می‌گیرد که اگر شوهرش نامه را بیابد، خودکشی کند؛ وقتی «هلمر» نامه را می‌خواهد، او را به جرمی بزرگ متهم می‌کند، جرمی که «هلمر» را از میان خواهد برد؛ «هلمر» به «نورا» می‌گوید که لایق معاشرت فرزندانشان نیست؛ درست‌کاری «هلمر» خیلی بیش از انتظار و پیش بینی «نورا»ست؛ «کروگستاد» سند وعده دار را پس می‌فرستد، و «هلمر» با خوشحالی فریاد می‌زند، که نجات یافته است؛ ولی ضربه عمیقی بر روح «نورا» وارد شده؛ و در حقیقت بیش از آن نمی‌تواند در خانه ی شوهرش بماند، و سرانجام در یک صحنه ی دراماتیک، «هلمر» را ترک می‌کند، تا خود به تنهایی زندگی تازه ای را آغاز کند؛ و بیش از آنکه متلون مزاج باشد، به مسائل زندگی بیندیشد؛ او امید کوچکی به «هلمر» می‌دهد، که اگر معجزه‌ ای رخ دهد، شاید آنان دوباره زندگی را با هم از نو آغاز کنند؛ ...؛ تاریخ بهنگام رسانی 21/06/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Review # 2 was written on 2014-06-25 00:00:00
1995was given a rating of 5 stars YC Nel
Ibsen's famous A Doll's House is a landmark in the development of truly independent female heroines, rejecting the patriarchy they were socialised to accept unconditionally. Nora, the main character, fails to make her husband understand that their perception of reality is incompatible as he keeps seeing her as a doll, acting out a pretty life for his pleasure and reputation. In the original version, Nora shows the path to independence by opting for the uncertain future of a life lived alone and independently, but Ibsen was confronted with dominant misogyny and power play when German theatres in 1880 asked for "an alternative ending" (yes!), one in which Nora is emotionally blackmailed into staying with her family for the sake of the children. Curtain falls on that "barbaric act of violence", as Ibsen himself put it when commenting on the "politically correct" alternative (), a rewriting of literature to suit a misogynistic society protective of all documentation of the role of women. Well, unfortunately we are watching an all too real alternative ending to a century of increasing women's rights at the moment as well. Across the world, "alternatives" to freedom of speech, movement, and choice are implemented in "so-called democratic processes", hijacked by the resurrected mindsets of 19th century white, male, heterosexual, pseudo-Christian figures. Domestic violence, rape culture, law-making against family planning and abortion, the alternatives to women's rights are scarily real. - Nora, keep walking!


Click here to write your own review.


Login

  |  

Complaints

  |  

Blog

  |  

Games

  |  

Digital Media

  |  

Souls

  |  

Obituary

  |  

Contact Us

  |  

FAQ

CAN'T FIND WHAT YOU'RE LOOKING FOR? CLICK HERE!!!