The average rating for Fifty More Professional Scenes and Monologs for Student Actors: A Collection of One- and Two-person Scenes based on 2 reviews is 3 stars.
Review # 1 was written on 2014-11-17 00:00:00 Michael Holman هو الحليم اذا غضب.. هو البعير اذا هلك العم فانيا سيجعلك تتساءل :هل للطحالب جذور؟ هل هناك ما يحول*السلبيين* لقوى محركة؟ مع تشيكوف لن تجد ندابون و لا أبطال لا اصباغ و لا مكياج . . فقط مجموعة من المبهمين ممن سيجبرك تشيكوف على التعاطف معهم في مسرحية عرضت في اخر ايام القرن 19 بروفيسور متقاعد متباهي مغرور عاد مع زوجته الشابة لضيعته التي ورثها من زوجته الأولى..و لاعوام طويلة ظل العم فانيا شقيق زوجته المتوفاة؛ يرسل له إيراد المزرعة و يكتفى براتب صغير البروفيسور البغيض يستدعي طبيب بشري يائس "استروف " ليعالج عنزته!!!؟🐐 هل استروف هو تشيكوف لو لم يجد متنفسا حقيقيا في قلمه المسنن الحاد الذي اشبع به الانسانية تشريحا؟ الكل يقع في حب إلينا الزوجة الشابة ليطفو صراع مكتوم في أجواء المزرعة الغير سعيدة مطلقا تكون شرارة التغيير هي رغبة البروفيسور في بيع المزرعة🏡 ..فمن الذي سيتداعي؟ و من الذي سيتغير فانيا ام استروف؟ ؟ |
Review # 2 was written on 2013-04-25 00:00:00 Lisa Richards Дядя Ваня = Dyadya Vanya = Uncle Vanya, Anton Chekhov Uncle Vanya is a play by the Russian playwright Anton Chekhov. It was first published in 1898. The play portrays the visit of an elderly professor and his glamorous, much younger second wife, Yelena, to the rural estate that supports their urban lifestyle. Two friends'Vanya, brother of the professor's late first wife, who has long managed the estate, and Astrov, the local doctor'both fall under Yelena's spell, while bemoaning the ennui of their provincial existence. Sonya, the professor's daughter by his first wife, who has worked with Vanya to keep the estate going, suffers from her unrequited feelings for Dr. Astrov. Matters are brought to a crisis when the professor announces his intention to sell the estate, Vanya and Sonya's home, with a view to investing the proceeds to achieve a higher income for himself and his wife. ... عنوانها: «دايى وانيا - نمایشنامه در چهار پرده»؛ «دايى وانيا و فرجامین اثر»؛ «دايى وانيا - صفحه هایی از یک زندگی روستایی»؛ «دایی وانیا»؛ نویسنده آنتون چخوف؛ تاریخ نخستین خوانش روز بیست و یکم ماه آوریل سال 1992میلادی عنوان: دايى وانيا - نمایشنامه در چهار پرده؛ نویسنده: آنتون چخوف؛ مترجم: هوشنگ پیرنظر؛ تهران، نیل، 1347؛ در 127ص؛ چاپ دیگر تهران، نشر قطره، 1383، شابک 9643412709، در 110ص، چاپ سوم 1386؛ شابک 9789643412708؛ چاپ چهارم 1388؛ چاپ پنجم 1390؛ چاپ هشتم 1392؛ چاپ نهم 1393؛ چاپ یازدهم 1395؛ موضوع نمایشنامه های نویسندگان روسیه - سده ی 19م عنوان: دايى وانيا و فرجامین اثر؛ نویسنده: آنتون چخوف؛ مترجم: احسان مجید تجریشی؛ تهران، اندیشه مانا، 1385؛ در 135ص؛ شابک 9649573763؛ دایی وانیا از ص 1، تا ص 114؛ فرجامین اثر از 115، تا ص 135؛ عنوان: دايى وانيا - صفحه هایی از یک زندگی روستایی؛ نویسنده آنتون چخوف؛ مترجم: ناهید کاشیچی؛ تهران، جوانه توس، 1387؛ در 71ص؛ شابک 9789649652429 ؛ چاپ پنجم 1391؛ چاپ هفتم 1395؛ عنوان: دایی وانیا؛ نویسنده: آنتون چخوف؛ مترجم پرویز شهدی؛ بنگاه پارسه، 1395؛ در 107ص؛ شابک 9786002532381؛ چاپ دوم 1398؛ نمایشنامه دائی وانیا: پروفسور «سربریاکوف»، پژوهشگر میانمایه، و خودآرا، سالهاست که با دخترش، «سونیا»؛ و برادر زنش (دائی وانیا)؛ که اداره ی ملکی را، که از زن درگذشته اش به ارث برده، بر عهده دارند، آنها زندگی بی دغدغه ای را، میگدرانند؛ «سربریاکوف»، حالا با «یلنا»، دختر جوانی، که عاشق شهرت او شده، ازدواج کرده است؛ هم «وانیا»، و هم «یلنا» پی میبرند، که پروفسور، آدم میانمایه ای است؛ «وانیا» تأسف سالهائی را میخورد، که وقف فعالیتهای فکری او کرده است، و «یلنا» خود را، گرفتار ازدواجی بدون عشق میبیند، که با پیرمردی خودخواه باید به سر برد؛ «دائی وانیا» به شدت مجذوب «یلنا» میشود، و چون «یلنا» را از مدتها پیش میشناسد، به تلخی میاندیشد، که اگر عمرش را پای این استاد میانمایه، تلف نکرده بود، چه بسا با «یلنا» ازدواج میکرد؛ بیقراری «یلنا» و خودخواهی «سربریاکوف» اداره ی ملک را مختل میکند پزشکی به نام «آستروف» که مجذوب «یلنا» شده، تمارض استاد را، بهانه میکند، و مرتب، به خانه ی آنها، رفت و آمد دارد؛ ولی این «سونیا»ست که شیفته ی دکتر است، و از «یلنا» میخواهد، موضوع عشق او را، با دکتر، در میان بگذارد؛ اما «یلنا» در گفتگو با دکتر، حس میکند که خود مجذوب دکتر شده؛ دکتر پیشنهاد «سونیا» را رد میکند، و از «یلنا» میخواهد، با او رابطه ی عاشقانه داشته باشد؛ این اوضاع متشنج، وقتی به اوج خود میرسد، که «سربریاکوف» اعلام میکند، میخواهد ملک خویش را بفروشد، و در شهر زندگی کند؛ «وانیا» که میبیند جان کندنهای شبانه روزی او، و میراث «سونیا»، اینک برای گذران زندگی پیرمردی فضل فروش، در حال بر باد رفتن است، تسلط خود، بر اعصابش را، از دست میدهد، و به جان «سربریاکوف» سوء قصد میکند؛ «یلنا» شوهرش را وادار میکند، تا آنجا را ترک کنند؛ «دائی وانیا» با شیشه ی مورفینی، که از کیف «آستروف» برداشته، تصمیم به خودکشی میگیرد، ولی «سونیا» و «آستروف»، او را منصرف میکنند؛ پس از آن «سربریاکوف» و «یلنا» تصمیم میگیرند، بر سر زندگی پیشین خود در «خارکوف» برگردند، و «دائی وانیا» و «سونیا» تنها میمانند، و دوباره کار طاقت فرسای خود را آغاز میکنند، که سود آن به جیب دیگران میرود؛ «سونیا» به «دائی وانیا»ی سرخورده و مأیوس، اطمینان میدهد، در دنیای دیگر، جائیکه زندگی سرشار از زیبائی است، سرانجام، آنها هم استراحت خواهند کرد، و به آرامش خواهند رسید؛ تاریخ بهنگام رسانی 14/11/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی |
CAN'T FIND WHAT YOU'RE LOOKING FOR? CLICK HERE!!!