Wonder Club world wonders pyramid logo
×

Reviews for Typhoon

 Typhoon magazine reviews

The average rating for Typhoon based on 2 reviews is 4 stars.has a rating of 4 stars

Review # 1 was written on 2013-10-21 00:00:00
2010was given a rating of 4 stars Cassandra Barno
Sea Stories. Typhoon, Joseph Conrad Many chronicles have been written about life at sea, but few, if any, can compare with Joseph Conrad's masterpiece. The "Typhoon" describes how Captain MacWhirr sails the SS Nan-Shan, a British-built steamer running under the Siamese flag, into a typhoon'a mature tropical cyclone of the northwestern part of the Pacific Ocean. Other characters include the young Jukes - most probably an alter ego of Conrad from the time he had sailed under captain John McWhirr - and Solomon Rout, the chief engineer. The novella classically evokes the seafaring life at the turn of the century. While Macwhirr, who, according to Conrad, "never walked on this Earth" - is emotionally estranged from his family and crew, and though he refuses to consider an alternative course to skirt the typhoon, his indomitable will in the face of a superior natural force elicits grudging admiration. تاریخ نخستین خوانش: روز سوم ماه نوامبر سال 2013میلادی عنوان: طوفان دریا؛ جوزف کنراد؛ برگردان سهیل سمی؛ تهران، ققنوس، 1391، در 119ص، شابک 9786002780331؛ موضوع داستانهای نویسندگان لهستانی تبار انگلیسی سده 20م نگرشی که «کنراد» از طوفان دریا، با نثر استوارش، ارائه می‌دهند، بسیار جاندار است؛ دیدگاه «هنری جیمز» است، که گفته بود «کنراد بهترین تصویر دریا را، در عرصه ی رمان؛ به ما ارائه داده اند»، ایشان این کار را بسیار باشکوهتر از نویسنده‌ ای، همچون «هرمان ملویل» انجام داده است، وصف ایشان در لحظات اوج «طوفان»، خرد کننده، و درونگراست؛ انبوهی از صفات، قید‌ها، و افعالی که «کنراد»، به دور از هر تصنع، و به شکلی کاملا طبیعی، برای وصف «طوفان» به کار می‌گیرند، تامل برانگیز است؛ و حتی در لحظاتی که توصیف راوی، به نظر به طور کامل از جهان بیرونی است، لحظه به لحظه بیش‌تر، و بیش‌تر، خوانشگر را، به درون سوق می‌دهد؛ این کتاب ترجمه ای است از بخش دوم Typhoon and other tales, 1963 نقل از فصل نخست: (شکل و شمایل «مَک وِر»، ناخدای کشتی «نان ـ شان»، آینه ی تمام نمای ذهنش بود: در ظاهرش هیچ خصلت بارزی که گویای قاطعیت، یا حماقت باشد، وجود نداشت؛ اساسا هیچ ویژگی بارزی نداشت؛ کاملاً معمولی، بی خیال و خونسرد بود تنها خصلتی که میشد گفت ظاهرش گاهی، به طرف مقابلش القا میکرد، کمروییش بود؛ در ساحل، در دفاتر تجاری مینشست، با صورتی آفتاب سوخته، و لبخندی محو، و به کف زمین، چشم میدوخت؛ وقتی سر بالا میکرد، مشخص میشد، که چشمانی آبی و نگاهی نافذ، و صریح دارد؛ موهایی بلوند، و بسیار ظریف داشت، که از این شقیقه تا آن شقیقه، گنبدِ تاس فرق سرش را، به شکل ابریشمی کرک مانند، دوره کرده بود؛ بالعکس، موهای صورتش، حنایی رنگ و فروزان، شبیه توده ای سیم مسی بود، که تا روی خط لبش، کوتاه و اصلاح شده بود؛ اما هر چقدر هم که موهای صورتش را، کوتاه میکرد، وقتی سرش را حرکت میداد، پرتوهایی شبیه نور شعله آتش، بر گونه هایش میدرخشید؛ قدّش از حد معمول کوتاهتر بود، با شانه هایی بیش و کم گِرد، و عضلاتش چنان قرص و محکم بودند، که همیشه به نظر میرسید، لباسهایش در قسمت بازوها، و پاها، یک هوا تنگند؛ مثل کسی که انگار، متوجه تفاوتهای عرضهای مختلف جغرافیایی، و سرما و گرما نبود، همیشه کلاه لگنی قهوه ای رنگ، و کت و شلواری با سایه قهوه ای، و چکمه هایی زمخت و سیاه، میپوشید؛ این لباسهای مخصوص، که همیشه در بندرگاه میپوشید، به آن پیکر پهن، حالتی برازنده، و در عین حال خشک و زمخت، میبخشید؛ به جلیقه اش زنجیر باریک و نقره ای ساعت، آویزان میکرد، و بدون آن که چتری زیبا، با کیفیتی عالی در مشت پشمالو و قدرتمندش بگیرد، هرگز از کشتیش خارج نمیشد، و پا به ساحل نمیگذاشت، اما عموما، آن چتر را باز نمیکرد؛ «جوکسِ» جوان، معاون اول او، که فرماندهش را، تا پل چوبی، همراهی میکرد، گاهی دل به دریا میزد، و در نهایت لطافت و ظرافت، میگفت: «اجازه بدین، قربان» ــ و بعد با حالتی محترمانه، چتر را میگرفت، و میله آن را بالا میبرد، و تاهای آن را باز میکرد، و ظرفِ یک آن چتر را، باز میکرد، و آن را به ناخدا پس میداد؛ و این مراسم را، چنان با جدّیت و رسمی، انجام میداد، که آقای «سولومون روت»، سرمهندس کشتی، حین دود کردن سیگار برگ صبحگاهیش، بر روی نورگیر، سرش را برمیگرداند، تا آنها لبخندش را نبینند؛ «اوه! بله! چتر یغور لعنتی....؛ ممنواَم، جوکس، ممنواَم،» ناخدا «مک ور»، این کلمات را، بی آن که سر بالا کند، با نشاط و خوشحالی، به زبان میآورد.)؛ پایان نقل تاریخ بهنگام رسانی 26/10/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Review # 2 was written on 2011-10-31 00:00:00
2010was given a rating of 4 stars Grant Marshall
The first thing that comes to mind after reading Typhoon, while reading actually, is Conrad's absolute mastery of the language. He is an artist of the English language and the fact that it is not his first langauge makes his virtuosity all the more astounding. Typhoon is more about a storm of humanity amidst a chaotic event than about the storm itself. MacWirr is a simple, brutally honest and innocent, almost naive, seaman. No doubt Conrad had seen his like many times before. As he liked to say that not all there is can be found in books, Conrad uses this character to deliver just such a lesson (ironic though it is) and provides a simple portrait of leadership and elegant determinism. I can see where Conrad could be attacked for racism in his depiction of the Chinese, more of an amorphous mass than a group of men, but he does show glimpses of a more universalist concern toward the end. He was a man of his times. Excellent book.


Click here to write your own review.


Login

  |  

Complaints

  |  

Blog

  |  

Games

  |  

Digital Media

  |  

Souls

  |  

Obituary

  |  

Contact Us

  |  

FAQ

CAN'T FIND WHAT YOU'RE LOOKING FOR? CLICK HERE!!!