The average rating for Foundations of radical political economy based on 2 reviews is 3 stars.
Review # 1 was written on 2017-09-20 00:00:00 Robert Bob کتاب «سرمایه مالی» بر یک نظریه بنیانی استوار است: سرمایهداری در جریال تحولش، از تولید کالا فراتر میرود و به امکانهایی تازه برای ارزشافزایی و سودآفرینی دست مییابد. این تحول، سرمایه صنعتی و سرمایه تجاری را منقاد سرمایه پولی میکند و محصول نهایی این تحولات، صورتبندی تازهای در سرمایهداری یا همانا «سرمایه مالی» است. هیلفردینگ برای توضیح دادن این تحول، همه پرسشها را در قالب سه مبحث کلی مطرح میکند و میکوشد کار ناتمام مارکس و انگلس را در زمینه نظریه اقتصادی توضیح دهد و فرجامی دیگر برای نظام سرمایهداری ترسیم کند که جوهرش همان است که مارکس گفته، اما سیمای بیرونیاش چیز دیگریست؛ و دست بر قضا همان بخشی که هیلفردینگ بر نظریات مارکس و انگلس افزود، محرک تحولاتی مهم در حوزه نظر و عمل پیروان مارکس از اوایل قرن بیستم تاکنون شده است. وجه نخست پژوهش هیلفردینگ در سرمایه مالی، ترسیم صورتبندی جدید نظام سرمایهداری در پرتو تحولاتی است که از زمان مرگ مارکس تا اواسط دهه 1910 سیمای رابطه کار و سرمایه - نه محتوای آنها- را تغییر داده است. صورتبندی تازهای که هیلفردینگ در نظام سرمایهداری مییابد، تغییر جهت پدیده «انباشت سرمایه» از تمرکز ساده در بنگاههای مجزای سرمایهداری به تمرکز پیچیده در نهادهای متشکل «کارتل» و «تراست»، و استحاله آگاهانه و مهندسی¬شده «بنگاه» به «شرکت» است. وجه دوم پژوهش هیلفردینگ این است که سرمایهداری مالی انحصاری، پس از بیرون راندن سرمایهداری کالایی رقابتی از میدان، عزم تسخیر جهان میکند و از طریق امکانهای مالی و بانکی فراوانش و یوغی که به گردن سرمایه صنعتی و سرمایه تجاری انداخته است، به «صدور سرمایه» روی میآورد. این کار، بخشی از ارزش اضافی صنعتی و سود بازرگانی کشورهای دیگر را نیز روانه خزانه سرمایهداران مالی کشورهای صنعتی میکند و به سرمایهداری امکان میدهد، با «گرایش نزولی سود»، که مارکس امیدوار بود سرمایهداری را هلاک کند، مقابله کند. وجه سوم پژوهش هیلفردینگ، که برآیند مباحث پیشین است، تدوین استراتژی استقرار سوسیالیسم در شرایط جدید است که پیوند او را با تفسیر انقلابی مارکس در مانیفست کمونیست مبنی بر سرنگونی محتوم نظام سرمایهداری، سست میکند. نظریه انقلاب هیلفردینگ بر این فرض استوار است که تمرکز ثروت در قالب سرمایه مالی، این امکان را برای «جامعه» فراهم میآورد که از طریق طبقه کارگر به عنوان «ارگان اجرایی آگاه»، بر سرمایه مالی چیره شود، منابعش را تملک و دولت حامی آن را قبضه کند. |
Review # 2 was written on 2015-12-22 00:00:00 Norbert Bloyet El capital debe, entonces, no sólo abrir el intercambio con sociedades no-capitalistas o apropiarse de sus riquezas; tiene que transformarlas, también, en sociedades capitalistas. Esto es lo central en la definición de Rudolph Hilferding de la exportación de capital: "Con ´exportación de capital´ me refiero a la exportación de valor que pretende generara plusvalor afuera". Imperio Pág.170 |
CAN'T FIND WHAT YOU'RE LOOKING FOR? CLICK HERE!!!