Reviews for First Word Philosophy: Wittgenstein-Austin-Cavell, Writings on Ordinary Language

The average rating for First Word Philosophy: Wittgenstein-Austin-Cavell, Writings on Ordinary Language based on 2 reviews is 4 stars.

Review # 1 was written on 2016-01-24 00:00:00 Brian Chud سه گفت و شنود "شكّاكيت، اگر به درستی دنبال شود، به يقين منتهى خواهد شد." گفت و شنود اول: خروج جوهر مادّی تا قبل از باركلى تصور مى شد كه اشياء دو دسته صفات دارند: کیفیات اولیه: صفاتى كه در حقيقت در خود اشیاء خارجی موجودند، مثل اندازه و شكل. کیفیات ثانویه: صفاتى كه فقط محصول رابطه ى ذهن و عين هستند و در حقيقت در اشياء خارجى موجود نيستند، مثل صوت و رنگ. اشیاء خارجی در حقیقت رنگ و صوت ندارند و تنها تأثیر خاصی که بر چشم و گوش ما می گذارند باعث می شود تصور رنگ و صدا در ذهن ما ایجاد شود. باركلى در گفت و شنود اول نشان می دهد که ميان كيفيات اوليه و ثانويه تفاوتى نيست و امکان ندارد هیچ کدام از این صفاتی که ما ادراک می کنیم، در اشياء خارجى موجود باشند. در نتیجه، اشیاء خارجی نه رنگ و صوت دارند، و نه شکل و اندازه. و وقتی اشیاء خارجی هیچ صفتی نداشته باشند، وجودشان یا غیرممکن یا بیهوده است. گفت و شنود دوم: ورود خداوند با نفی اشیاء مادّی، این تصور به وجود می آید که پس آیا این جهان سراسر خواب و خیال است؟ بارکلی در گفت و شنود دوم به شدت جواب منفی می دهد. می گوید: خواب تصوّرات مبهم و بی نظم است، اما ادراکات ما در زمان بیداری، هم واضح و هم دارای نظمی فیزیکی و ریاضی هستند. خیال های ما وابسته به اراده ی خودمان هستند و هر گونه بخواهیم در آن ها تصرّف می کنیم و تغییرشان می دهیم، اما ادراکات ما وابسته به اراده ی ما نیستند و ما نمی توانیم هر گاه بخواهیم روز را شب کنیم، یا پادشاه را گدا کنیم. پس ادراکات ما، هر چند وجود خارجی ندارند، اما علّت خارجی دارند که به آن ها نظم می دهد، و آن علّت، خداوند است. خداوند است که این ادراکات را مستقیم به ذهن ما منتقل می کند، و ذهن ما تنها پذیرندۀ این ادراکات است. گفت و شنود سوم: دفع اشکالات مختلف بعد از شنیدن این دو گفت و شنود، اشکالات بسیار زیادی به ذهن خواننده می رسد. در گفت و شنود سوم، بارکلی با حوصله ی فراوان تک تک اشکالات مختلفی که ممکن است به نظریه اش وارد شود را پاسخ می دهد، و برای خواننده چاره ای نمی گذارد جز آن که بپذیرد این نظریه خدشه ناپذیر است. میراث بارکلی بارکلی آغازگر راهی است که بعدها توسط "هيوم" گسترش داده شد، و سپس توسط "كانت" به صورت نظام معرفت شناختى منسجمى درآمد. تا مدت ها فلسفه ى غرب بر نظام معرفت شناختى كانت مبتنى بود.

Review # 2 was written on 2010-01-09 00:00:00 Deanna Auxer ‎دوستانِ گرانقدر، بارها گفته ام که یکی از بزرگترین خیانت ها و آسیب ها به فلاسفه و اندیشمندانِ تاریخ، این بوده است که برخی از نظریه پردازهایِ موهوم پرستِ مذهبی همچون نویسندهٔ این کتاب <بارکلی یا برکلی> و امثالِ او که کشیش و ملّا و درکل مبلّغِ مذهبی و دینی هستند و در اسلام نیز از آنها فراوان دیده شده است، را فیلسوف قلمداد کرده اند و به مرورِ زمان در ذهنِ مردم اینگونه جا انداخته اند... در صورتی که دین هیچ ارتباطی با دانش و فلسفهٔ انسانی و خردمندانه ندارد... دین دقیقاً نقطهٔ مقابل و ضدِ خرد و دانش و فلسفه و منطقِ انسانی میباشد ‎برکلی کشیش و اسقفِ ایرلندی بود که در قرنِ هفدهم میزیست و اینگونه فکر میکرد که فلسفه و دانش خطری برایِ راه و رسم و زندگیِ مسیحی و درکل خطری برایِ دین و مذهب است.. بعد جالب است که میگویند او فیلسوف بوده است... وی خردگرایی و ماده گرایی را تهدیدی برای خداپرستان قلمداد کرده و از همین روی اصرار بر این دارد که بگوید چیزی به نامِ ماده و جسم، وجود ندارد... یعنی پاک کردنِ پاسخِ آشکار و پیدا، برای گریز از حقیقت ‎برکلی بطورِ جدی به موضوعِ موهومی چون "روح" اعتقاد دارد و در این باره مینویسد: تصوراتِ ما، همه علتی در ورایِ خودآگاهیِ ما دارند و این علت، مادی نیست، بلکه معنوی است!!!! او اینچنین به موهوماتش ادامه میدهد که: روحِ من، میتواند علتِ تصوراتِ من باشد، امّا علتِ تصوراتی که جهانِ مادی را ساخته است، اراده و روحِ دیگری میباشد... برکلی خزعبلاتش را بهم بافته و بافته تا برسد به موضوعِ اصلی.. موضوعِ اصلی نیز "خدا" میباشد ‎او اینگونه مینویسد که: میتوانیم ادعا کنیم که درکِ حسیِ ما از وجودِ خدا بسیار روشنتر است، زیرا خداوند از نزدیک در ذهنِ ما حضور دارد و انبوهِ تصورات را که پی در پی به مغزِ ما میتازد را به وجود می آورد و تمامیِ جهانِ پیرامونِ ما و تمامیِ طبیعت و حیاتِ ما، در وجودِ خداوند است.. خداوند تنها علتِ وجودِ هر چیز است. ما فقط در نفسِ خداوند وجود داریم، لذا بودن یا نبودن، تمامِ مسئله نیست.. مسئله این میباشد که ما چه کسی و یا چه چیزی میباشیم.. آیا جهان از چیزهایِ واقعی ساخته شده است؟؟ یا همه چیز ساخته و پرداختهٔ ذهنِ ما انسانها میباشد ‎بله عزیزانم.. این کشیشِ موهوم پرست همینطور این موهومات را ادامه میدهد تا به جایی میرسد که ما و تمام طبیعت و حیوانات و گیاهان و اجسام و مواد و چه و چه و چه را موهوم و خیالی قلمداد کرده و خدایِ خود را که به هیچ روشِ منطقی و از راهِ دانش و تجربه و درکل با کمکِ هیچ راه و روشِ خردمندانه ای، نمیتوان وجودش را اثبات کرد را حقیقی و راستین میشمارد و اینگونه چرت و پرتهایش را ادامه داده و مینویسد: ادراکِ حسیِ ما، از زمان و مکان، میتواند توهمِ ذهنِ ما باشد.. مدت زمانِ ما با مدت زمانِ خداوند متفاوت است!!!!.. یک یا دو هفتهٔ ما ضرورتاً با یک یا دو هفتهٔ خدا یکی نمیباشد.. ما نمیتوانیم که بدانیم هستیِ خارجیِ ما از امواجِ صدا و صوت ساخته شده است یا از کاغذ و نوشتار!!!!!!!!!! تنها چیزی که ما میتوانیم بدانیم، این است که ما "روح" هستیم ‎بله عزیزان و نورِ چشمانم.. به همین سادگی این مردِ ایرلندی، ثابت کرد که ما وجودِ خارجی نداریم و اصلاً وجود حقیقی نداریم و روح هستیم و خدایِ قادر و توانا فقط حقیقت دارد و وجود دارد و ما تصوراتِ خدا هستیم... یعنی همچون یک نوار کاست یا فیلم و سی دی هستیم که از قبل مشخص است که قرار است چه کنیم.. یعنی من که این جملات را برایِ شما خردگرایانِ گرامی مینویسم، در اصل خودم نمینویسم، این خداوند است که همهٔ اینها را تصویر سازی کرده است ‎ببینید این موجوداتِ پست و موهوم پرست، برایِ اثباتِ موهومات و خرافات هایِ خویش، تا به کجا میروند.. تا آنجایی پیش میروند که حتی وجودِ ما و وجودِ حقیقت را کتمان میکنند و توهمات و خزعبلات و باورهایِ اشتباه و منسوخِ دینی و مذهبیِ خود را درست و راستین میدانند ------------------------------------------- ‎امیدوارم این ریویو برایِ فرزندانِ خردگرایِ سرزمینم، مفید بوده باشه ‎<پیروز باشید و ایرانی>