The average rating for The Sea-Gull based on 2 reviews is 4 stars.
Review # 1 was written on 2008-10-11 00:00:00 Chad Peterson Чайка = Chayka = The Seagull, Anton Chekhov The Seagull is a play by Russian dramatist Anton Chekhov, written in 1895 and first produced in 1896. The Seagull is generally considered to be the first of his four major plays. It dramatizes the romantic and artistic conflicts between four characters: the famous middlebrow story writer Boris Trigorin, the ingenue Nina, the fading actress Irina Arkadina, and her son the symbolic playwright Konstantin Tréplev. عنوانها: «مرغ دریایی - نمایشنامه در چهار پرده»؛ «مرغ دریایی»؛ «پرنده دریایی»؛ نویسنده: آنتون چخوف؛ تاریخ نخستین خوانش نسخه فارسی: سال 1976میلادی عنوان: مرغ دریایی - نمایشنامه در چهار پرده؛ نویسنده: آنتون چخوف؛ مترجم: کامران فانی؛ تهران، اندیشه، چاپ سوم 1355؛ در 130ص؛ چاپ دیگر تهران، نشر قطره، 1383، در 128ص؛ شابک 9643412717؛ چاپ سوم 1386؛ شابک 9789643412715؛ چاپ هفتم 1391؛ چاپ نهم 1392؛ موضوع نمایشنامه های نویسندگان روسیه - سده 19م عنوان: مرغ دریایی؛ نویسنده: آنتون چخوف؛ مترجم: بهروز غریب پور؛ تهران، فاریاب، 1363؛ در 96ص؛ عنوان: پرنده دریایی؛ نویسنده: آنتون چخوف؛ مترجم: زلیخا نورانی اکرم؛ کابل، فاطمه نورانی، 1389؛ در 123ص؛ عنوان دیگر: مرغ دریایی؛ گویا، شخصیترین اثر «چخوف» باشد؛ گروهی این اثر را، بهترین و مشهورترین نمایشنامه ی این داستاننویس چیره دست «روسیه»، میدانند؛ «چخوف»، در این نمایشنامه، ایده های والای خویش، درباره ی: «هنر»، «قریحه ی هنری»، و «چیستی هنر» را، با شفافیتی کم نظیر، ابراز میکنند؛ نمایشنامه پر است از: «رنج»، «حرمان»، «یاس»، و «پوچی»، آدمهای به تنگ آمده، از یکنواختی، و روزمرگی زندگی. «مرغ دریایی» پر است از: «عشق»؛ «عشقهای ناکام، و شکست خورده»، «عشقهای پرملال و کهنه»؛ و «عشقهای یکسویه، و مصیبت بار»؛ شش رابطه ی تودرتو، و پیچیده ی عاشقانه، بستر اصلی نمایشنامه ی «مرغ دریایی» است شخصیتهای «مرغ دریایی»، همانند بیشتر شخصیتهای «چخوفی»، مردمانی: «مردد»، «سست نهاد»، و «کم ارزش» هستند، که گاه از سر بیکاری، و تنها برای تحمل رخوت، و ملال زندگی خویش، به سادگی، دل خویش را نیز میبازند؛ اما «چخوف»، آدمهای خویش را، با راستیهای تلخ و ناخوشایند زندگی نیز، رودررو میسازند؛ این کاراکترها، آنگاه که با حقایق زندگانی، البته آنگونه که هست، آشنا نیز شدند، باز هم ضعفها، و کوتاهی خویش را، بیش از پیش، به نمایش میگذارند؛ در کنار مایه های عاطفی، «چخوف» در «مرغ دریایی»، به ستایشی با واسطه از هنر نیز، دست میزنند، و در این میانه ی میدان، دشواریهای دستیابی به گوهر هنر را نیز، مینمایانند؛ عرصه ی هنر، در دیدگاه «چخوف»، جایگاه میانه روها نیست؛ از همین روی، باورمندان به هنر، و فعالیتهای هنری، در نمایشنامه ی «مرغ دریایی»، پس از برخورد با سد دشواریها، و بلندای کوشش سالم هنری، سرخورده، و بی انگیزه، از رفتن به سوی قله های بلند، باز میمانند؛ تنها هنر نیست، که در این نمایشنامه، مورد ستایش است، بلکه روح هنرمند، و رنجهایی که هنرمند، برای آفرینش یک اثر هنری، بر خویش هموار میکند نیز، مورد ستایش ایشان است؛ «چخوف»، گاه چنان با شخصیتهای داستانی، و نمایشی اش، ابراز همدردی، و همذات پنداری میکنند، که گویی خود، و زندگی خویش را، بنگاشته اند؛ و گاه چنان بیرحمانه، شلاق تیز انتقاد را، بر پیکره ی شخصیتهای خویش میکوبند، که پنداری از حضور اینگونه افراد، در اطراف خود، رنجهای بسیار برده اند؛ نقل از متن: («تریگورین»: چه چیزش واقعاً عالی است؟ [به ساعتش نگاه میکند] من باید فوراً بروم، و بنویسم؛ معذرت میخواهم، نمیتوانم پیش شما بمانم [میخندد] به قول معروف، شما انگشت روی نقطه حساس گذاشته اید؛ کمکم دارم دچار هیجان میشوم، حتی کمی هم ناراحت شده ام؛ ولی بگذارید ادامه بدهیم؛ از زندگی عالی، و درخشان من، صحبت کنیم...؛ بسیار خوب، از کجا شروع کنیم؟ [پس از اندکی فکر] وقتی یک نفر، شب و روز جز به ماه، به هیچ چیز دیگر، فکر نکند، کمکم یک خیال ثابت، همان خیال ماه، تمام زندگیش را، در بر میگیرد؛ من هم برای خودم، یک ماه دارم، شب و روز گرفتار یک فکر ثابتم؛ اینکه باید بنویسم، باید بنویسم، باید...؛ هنوز یک داستان را تمام نکرده، دومی را شروع میکنم، بعد سومی را، چهارمی را، بدون وقفه مینویسم؛ با عجله پست میکنم، باز مینویسم، نمیتوانم طور دیگری بنویسم؛ از شما میپرسم، کجای این زندگی، عالی و درخشان است؟ زندگی پوچی است! الآن با شما هستم، به هیجان آمده ام؛ با اين همه، هر لحظه به یاد میآورم، که داستانم ناتمام مانده، و منتظر من است؛ اینجا ابری میبینم، که مانند یک پیانوی باز و بزرگ است؛ به خودم میگویم، باید در داستانم، از ابری که در آسمان شناور است، و مانند یک پیانوی باز و بزرگ است، حرف بزنم؛ بوی گل آفتابگردان میآید؛ به سرعت یادداشت برمیدارم: بوی تند و نفرت انگیز، رنگ یک بیوه زن؛ میبایستی اینها را، در توصیف یک غروب تابستان بیاورم؛ هر جمله ی شما یا خودم را، هر کلمه اش را کش میروم، آنها را، باعجله به گنجینه ادبی مغزم، میسپارم - روزی ممکن است، به درد بخورند؛ وقتی کارم را تمام کردم، به سرعت، به تئاتر، یا به ماهیگیری میروم؛ تنها به خاطر اینکه استراحت کنم، خودم را فراموش کنم؛ ولی نه، یک موضوع جدید، مثل گلوله ی آهنی به مغزم میخزد، دوباره، به سمت میز تحریر میکشاندم، باید باز، با شتاب بنویسم، بنویسم، و هميشه اینطور است! همیشه! از دست خودم راحتی ندارم؛ حس میکنم، دارم تمام زندگیم را نابود میکنم؛ به خاطر عسلی که بیهوده، در خلاً، به دیگری میدهم، گرده های بهترین گلهای زندگیم را میگیرم، گلها را پرپر میکنم، از ریشه میکنم؛ فکر نمیکنید دیوانه شده ام؟ آیا دوستان و آشنایانم، مرا انسان عاقلی میدانند؟ مثل یک انسان عاقل، با من رفتار میکنند؟ هميشه از من میپرسند: حالا دارید چکار میکنید؟)؛ پایان نقل انگار میکنم این فراموشکار خود این را درباره ی شرح حال هر روزه ی خودم نوشته ام؛ تاریخ بهنگام رسانی 27/10/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی |
Review # 2 was written on 2019-09-29 00:00:00 Jose Paggaria A group of self -loathing, pity -seeking people of four women, six men in a large Russian country estate with a nearby beautiful lake to swim or fish in, plenty of room to take walks in a tranquil, lovely setting ... the outdoors such a change from city noise during the late nineteenth century may require the reader's patience, since a couple are rich and famous; they protest too much as the saying goes. In Anton Chekhov 's play all have a dark side the surface appearances hides their turmoil as good manners requires calmness, and politeness, society must be maintained, civilization demands this.... The performance unfolds in the home of Piotr Sorin, a sick old man retired from government service, with an amateur play about to be acted here for the amusement of the guests; visiting him is the renowned actress Irena Arkadina a miser, her star shining less bright, his sister and troubled son Konstantin Trepliov a timid scribbler of the forthcoming theatricals, looking for something to believe in with a low opinion of the world, he dislikes everyone especially himself. Nina Zaryechnaia ( Seagull) an aimless daughter of a rich man a neighbor who neglects her being remarried. Ilyia Shamrayev, Sorin's stern bailiff, Polena his restless wife and their bored daughter , Marsha. Boris Trigorin the popular middlebrow novelist with a roving eye, Yevgheniy Dorn a doctor who keeps Sorin alive, a bachelor that females like, last and certainly least Semion Medviedenko a poor school teacher, clueless, yet trying to rise from this situation. Put these folks together and the flow isn't action -packed but quite interesting when men and women interact, as love affairs commence, couples unite and separate... hate, greed, lust, jealousy are slowly revealed to the audience , people can be generous up to a certain point, than self- preservation sets in, trinkets more important. Others will have to take care of themselves as they do, the play was a notorious failure in St. Petersburg when first performed in 1896 Chekhov a man never sure of his immense talent was quite discouraged, threatening never to write another, however later it was his biggest success ...In Moscow, the theater as a whole profits immensely because of this the author likewise ... yet life is not predictable which makes for a chaotic ride into the unknown.... The adventurous reader will be happy or not, a fascinating look into the subconscious ....P.S. inspired if you can believe it by Shakespeare's Hamlet |
CAN'T FIND WHAT YOU'RE LOOKING FOR? CLICK HERE!!!