Leaf storm, and other stories Book

Leaf Storm, and Other Stories, Gabriel García Márquez

Leaf Storm is the common translation for Gabriel García Márquez's novella La Hojarasca. First published in 1955, it took seven years to find a publisher. Widely celebrated as the first appearance of Macondo, the fictitious village later made famous in One Hundred Years of Solitude, Leaf Storm is a testing ground for many of the themes and characters later immortalized in said book. It is also the title of a short story collection by García Márquez.

تاریخ نخستین خوانش: روز بیست و سوم ماه آوریل سال 2006 میلادی

عنوان: توفان برگ و چند داستان دیگر؛ نویسنده: گابریل گارسیا مارکز؛ مترجم: هرمز عبداللهی، تهران، انتشارات نو، 1363، چاپ دیگر: تهران، چشمه، چاپ سوم 1387، چاپ چهارم 1389، در 199 ص؛ شابک: 9789643621667؛ چاپ پنجم 1390، موضوع: داستانهای کوتاه از نویسندگان کلمبیایی - سده 20 م

داستانهای: «توفان برگ»، «زیباترین مرد مغروق جهان»، «مردی بسیار پیر با بالهای بسیار بزرگ»، «بلکمان خوش قلب»، «فروشنده معجزات»، «آخرین سفر کشتی ارواح»، «گفتگوی ایزابل با خود به هنگام تماشای باراد در ماکوندو»، «نابو سیاه پوستی که فرشتگان را در انتظار میگذاشت»؛

نخستین رمان گابریل گارسیا مارکز است، تاثیر «ویلیام فاکنر»، نویسنده ی مشهور امریکا، برای آفرینش رمان بارز است؛ نه تنها در شیوه ی روایت، که در آفرینش اراده ی شگفت انگیز انسان‌های خستگی ناپذیر، و متعصب نیز، به دیده ی خوانشگر مینشیند، شیوه ی روایت، و دیدگاه در توفان برگ، شباهتی انکارناپذیر، با دیدگاهِ رمانِ مشهورِ فاکنر «خشم و هیاهو»، یا رمان دیگرش «گور به گور»، دارد؛ این رمان دارایی اش یازده فصل است، و سه راوی «سرهنگ»، «دخترش ایزابل»، و «نوه ی سرهنگ»، به تناوب آن را روایت می‌کنند؛ باید افزود، که در این رمان، جوانه‌ های رمان «صد سال تنهایی» نیز، به شکلی بارز دیده می‌شود؛ سرزمین خیالی «ماکوندو»، و در کنار آن، حضور «استعمار»، و «استثمار»، توسط «شرکت موز»؛ و جوانه ی دیگرش نیز آفرینش شخصیتی به نام «سرهنگ آئورلیانو بوئندیا»، است، که در رمان «صد سال تنهایی»، شخصیت اصلی ست؛ از شخصیت‌ دیگر این رمان، علاوه بر سه راوی آن، باید از «دکتر» نیز نام برد، که هر چند در زمان حال رمان، زنده نیست، اما مهمترین شخصیت داستان است، چرا که نه تنها ماجرای دفن او رخداد اصلی داستان است، بلکه غرایب رفتاریش باعث شده شخصیتش کاملاً تشخص بیابد؛ او سال‌های سال در خانه اش می‌ماند، و بیرون نمی‌آید؛ تنهایی عظیم و خاص «دکتر»، و ایستادگی او در برابر خواسته‌ های جامعه، از ویژگی‌هایی ست، که به «میس امیلی»، در داستان کوتاه «گل سرخی برای امیلی»، نوشته ی «ویلیام فاکنر»، تعلق دارد؛ «سرهنگ» این داستان هم، یادآور سرهنگ «سارتوریس» همان داستان است؛ رمان توفان برگ از انتها روایت میشود
ا. شربیانی