La caverna (The Cave) Book

A Caverna = The Cave, José Saramago

The Cave is a novel, by Portuguese author José Saramago. It was published in Portuguese in 2000 and in English in 2002.

The story concerns an elderly potter named Cipriano Algor, his daughter Marta, and his son-in-law Marçal. One day, the Center, literally the center of commerce in the story, cancels its order for Cipriano's pottery, leaving the elderly potter's future in doubt.

He and Marta decide to try their hand at making clay figurines and astonishingly the Center places an order for hundreds. But just as quickly, the order is cancelled and Cipriano, his daughter, and his son-in-law have no choice but to move to the Center where Marçal works as a security guard.

Before long, the mysterious sound of digging can be heard beneath the Center, and what the family discovers will change their lives forever.

تاریخ نخستین خوانش: اول سپتامبر سال 2008میلادی

عنوان: دخمه؛ نویسنده: ژوزه ساراماگو؛ مترجم: کیومرث پارسای؛ تهران، روزگار، 1384؛ در 358ص؛ شابک 9643740218؛ چاپ چهارم 1384؛ پنجم 1386؛ ششم 1388؛ شابک 9789643740214؛ چاپ هفتم 1391؛ موضوع داستانهای نویسندگان پرتقالی - سده 21م

رمان «دخمه»، داستان پیرمرد شصت و چهار ساله ای به نام «سیپریانو الگور» است؛ او در دهکده ای نزدیک شهری بزرگ، زندگی میکند؛ در آن شهر مکانی بنام مجتمع مرکزی وجود دارد، که خود، شهری بزرگتر و مرموزتر است؛ ساکنان بسیاری در مجتمع زندگی میکنند، که همه امکانات شهری و رفاهی برایشان فراهم است، و خیلیها آرزو دارند، در آن مجتمع زندگی کنند؛ مجتمعی که هر کس اجازه ی سکونت در آن را ندارد، و بوسیله ی نگهبانان بی‌شماری حفاظت و کنترل میشود؛ «سیپریانو» سازنده ی ظروف سفالینی است، که آنها را در کارگاه سفالگری اجدادیش میسازد، و با قراردادی که با مجتمع مرکزی دارد، آنها را برای فروش به ساکنان مجتمع، به انبار آنجا میبرد؛ از قضا شوهر تنها فرزند «سیپریانو»، یکی از نگهبانان مجتمع مرکزی است، و انتظار ترفیعی را میکشد، تا بتواند برای زندگی به یکی از آپارتمانهای کوچک مجتمع مرکزی، نقل مکان کند؛ ترفیعی که داماد «سیپریانو» و دخترش برای آن لحظه شماری میکنند، اما «سیپریانو» در دل از آن مجتمع بیزار است؛

همسر «سیپریانو» مدتی پیش درگذشته است، و دخترش میخواهد «سیپریانو»ی تنها و پیر را، با خود به مجتمع مرکزی ببرد؛ زندگی «سیپریانو» زمانی به هم میریزد، که مسئولین مجتمع مرکزی، با برهم زدن یکطرفه ی قرارداد، دیگر حاضر به خرید سفالهایش نیستند، و او مجبور است تنها کاری را هم که در این دنیا برایش باقیمانده بود، متوقف کند؛ از سوی دیگر، دامادش در آستانه ی گرفتن ترفیع قرار میگیرد؛ و «سیپریانو» مجبور است همراه آنها، به مجتمع مرکزی نقل مکان کند؛ «سیپریانو» اگر هم پیشتر از آنجا خوشش نمیآمد، اکنون برای اینکه از آنجا متنفر باشد، دلیل دارد؛ اینجاست که داستان ساده ی زندگی روزمره، و یکنواخت «سیپریانو»ی سفالفروش، به دغدغه های بیشمار پیرمردی تنها، و ناامید، تبدیل میشود، که نمیداند جدال اصلی اش، بیشتر با خود و خاطرات بگذشته اش است، یا با دختر و داماد و زندگی آینده اش در مجتمع مرکزی؛

تاریخ بهنگام رسانی 09/10/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی